الهي!
دل ده، که در کار تو جان بازيم.
جاني ده، که کار آن جهان سازيم.
تقوايي ده، که دنيا را بسپريم.
روحي ده، که از دين برخوريم.
يقيني ده، که درِ آزبر ما باز نشود.
قناعتي، تا صعو? حرص ما باز نشود.
دانايي ده، که از راه نيفتيم.
بينايي ده، که در چاه نيفتيم.
دست گير، که دست آويز نداريم، در گذار، که بد کرده ايم.
آزرم دار، که آزرده ايم.
طاعت مجوي، که آبِ آن نداريم.
از هيبت مگوي، که تابِ آن نداريم.
توفيقي ده، تا در دين استوار شويم.
عقبي ده، تا از دنيا بيزار شويم.
نگاهدار، تا پريشان نشويم.
به راه دار تا پشيمان نشويم.
بياموز، تا شريعت بدانيم.
برافروز، تا در تاريکي نمانيم.
بنماي، تا در رويِ کس ننگريم.
بگشاي دري، که بگذريم.
تو بساز، که ديگران ندانند.
تو بنواز، که ديگران نتوانند.
همه را از خود رهايي ده.
همه را به خود آشنايي ده.
همه را از مکر شيطان نگاهدار.
همه را از فتن? نفس آگاه دار.
الهي!
بساز کارِ من، و منگر به کردارِ من.
دلي ده که طاعت افزون کند.
طاعتي ده، که به بهشت راهنمون کند.
علمي ده، که در او آتش هوا نبود.
علمي ده، که در او آبِ زرق و ريا نبود.
ديده اي ده، که عزّ ربوبيت تو بيند.
نفسي ده، که حلق? بندگي تو در گوش کند.
جاني ده، که زهر حکمت تو به طبع نوش کند.
تو شفا ساز، که از اين معلولان شفايي نيامد.
تو گشادي ده، که از اين ملولان کاري نگشايد.
به اصلاح آر، که نيک بي سامانيم! جمع دار، که بس پريشانيم.